ما در تهران زندگی می کنیم .دخترم مثل هر کودک جهان برای خود دوستانی دارد که اغلب هم صنفی هایش و دخترانی اهل کوچه ی ما است .در این میان با یکی از هم کلا سی ها یش که ایرانی است ونامش یگانه است خیلی با هم صمیمی اند از اتفاقات همسایه ما نیز است .یگانه خواهر کوچکتری دارد بنام زهرا که گاهی برای بازی در خانه ی ما می آیند .چند روز پیش این خواهران باز هم آ مده بوده اند تا بازی کنند .دخترم برای آن ها مقدار
سیمیان میدهد و با هم می خورند وبازی می کنند .آنها که نام
سیمیان را نشنیده بوده اند واز او نخورده بوده اند از مزه اش خیلی خوش شان می آیند بخصوص زهرا که درصنف سوم مکتب درس می خواند .می پرسد که نام این خوراکی چیست ؟ دخترم می گوید سیمیان .
دیروز آنها دوباره آمده اند برای بازی و زهرای ریزه گگ با همان بیا ن کودکانه به دخترم گفته که عاطفه شما سیمین را از کجا خریدید؟من هر مغازه ی رفتم وگفتم که سیمین میخام به من گفتند خواهر می خای برو به مادرت بگو تا برات بخره . من سیمین خیلی دوست دارم از کجا بخرم ؟