نان اوزان دركجاي اروپاست؟

از سال 1375 به اين سو تقريبا هر هفته از دوست و يا آشنايي مي‌شنوم كه پسر فلاني يا آقاي فلاني با خانواده اش از راه قاچاق آن طرف آبها رفته اند.  هنوز هم مي‌شنوم كه بعضي‌ها علي رغم خطرهاي بسياري كه در اين مسير است، باز در تدارك اين سفر رويايي شان !؟هستند. در ساليان گذشته بسيار شنيده‌ايم كه فلاني در آبهاي تركيه يا يونان غرق شد و يا فلاني در زندان تركيه بندي شد و ...  بسياري از آنها هم  شايد خوش چانسي آوردند كه پيش از آن كه در آبهاي تركيه و يا يونان گم شوند، گروگان كردهاي مرزي ايران شدند و جان شان را باهزار بدبختي و حتي فروش فرش زير پاي پدر بيچاره اش باز خريد كردند و برگشتند.  از اين قبيل خبر بسيار شنيده ام. تقريبا اين اخبار ديگر برايم بي ارزش شده است. اما ...

ادامه نوشته

زمانی من خر بودم

                                           

امروز رفته بودم اردوگاه سلیمان خانی برای دریافت نامه تردد. داخل اردوگاه در نوبت گرفتن فیش بانک بودم که توجهم را جوانی افغانی که حدودا ۱۷ یا ۱۸ سالش بود جلب کرد. او نشسته بود و برای هموطنان بیسوادش کمک می کرد و فیش بانکی شان را می نوشت. بلوز آستین کوتاه  و پطلون کوبای که از دوجای سر زانویش  شاریده گی داشت پوشیده بود. دو تا انگشر نقره بدون نگین هم دستش بود. در گردنش هم  از این موره های معمولی مکعب مانند  سیاه رنگ که بیشتر جوانانی که ادعای  امروزی بودن را دارند انداخته بود. ولی زیر بلوزش بود زیاد به چشم نمی آمد. آما آنچه بیشتر جلب توجه می کرد ساعد دست چپش بود. در ساعد دستش  جای چاکی هفت یا هشت تا زخم بود که خوب شده بود.  مشخص بود آنها را توسط چاقو و به عمد خط انداخته است( چاک کرده). حالا به چه دلیل خدا میداند. او هم آمده بود که نامه تردد بگیرد ولی پولش کم بود ( پول نامه تردد شهر به شهر تا پارسال نفر ۲۵۰۰ تومن بود ولی امسال شده نفر ۷۵۰۰ تومن. تورم دو صد درصدی) تا بهای نامه ترددش را به بانک بپردازد. اول فکر کردم که او پول میگیرد و  این فیش ها را پر می کند. اما رفتارش  منطقی بود و با طرز لباس پوشیدنش همخوانی نداشت.  از او پرسیدم  دوستی رفیقی آشنایی نیست که از او پول بگیری گفت نه. مجبورم برگردم  خانه و فردا پول گرفته بیایم. رفتارش خوشم آمد و گفتم صبر کن کارم که تمام شد از عابر بانک پول می گیرم برایت میدهم. وقتی با هم به سمت عابر بانک می رفتیم از او پرسیدم. که دستت را چه شده. با کمی خجالت گفت هیچ  یک دورانی من خر بودم. با خنده پرسیدم کی بود. گفت: سه - چار سال پیش. دیگر هیچ نگفت. من هم سکوت کردم در واقع او  با این جمله جواب تمام سوالم را یکجا داده بود. مبلغ ناچیزی  برایش دادم تا کارش را حل کند و دوباره به اردوگاه نیاید. در برگشت از بانک از او پرسیدم از کجایی؟ گفت: از قره باغ غزنی و نام  شیخ پر آوازه ای را از آن دیار گرفت و گفت از ایل و تبار ... هستم. پرسیدم که چرا از آنها که برای شان فیش پر می کردی پول نمی گرفتی نفر پنجصد تو من می گرفتی حالا کلی کاسب شده بودی و کارت هم راه افتاده بود. گفت نه این کار درست نبود من با آنها کمک کردم تا اگرمن  هم روزی نیاز به کمک پیدا کردم  کسی به من کمک کند. از او خدا حافظی کردم و آمدم سر کارم حالا که این نوشته را می نویسم به زمان خر بودن انسان فکر می کنم. به او که حتی نامش را نپرسیدم. راستی دوران خر بودن چطور دورانی است. شما زمان خر بودن را در چند سالگی می دانید.   به نظر شما این دوست جدیدی که امروز با او آشنا شدم از دوران خریت عبور کرده یا نه؟  شما چند نفر را می شناسید   که خودش هم فهمیده باشد از دوران خریت عبور کرده.   آیا این یک توفیق نیست  برای کسی که که دیگر خر نیست و انسان است.                            

نام دختر 6 ساله امریکایی در لیست تروریست‌ها

 

دوستان اين خبر را بي كم و كاست، به نقل از روزنامه ايران شماره ‌ي 4538 - 8/ 4 /79  بخوانيد 


یک خانواده امریکایی وقتی متوجه شدند نام دختر 6 ساله شان در لیست افرادی که اجازه سفر ندارند ثبت شده، شوکه شدند. الیسا توماس 6 ساله از ایالت اوهایو امریکا زمانی که قصد داشت با خانواده‌اش از کلیولند به میناپولیس سفر کند متوجه شد نامش در لیست تروريست‌ها ثبت شده است. پدر اليسا گفت: چه بسا دخترم هنگام بازي خواهرش را تهدید كرده باشد اما گمان نمی‌کنم او بتواند امنیت ملی آمریکا را تهدید کند.

 حالا اين خبر شوخي باشد يا جدي، اين را مي‌رساند كه دولت مردان آمريكا حتي به سايه‌ي شان هم شك دارند. شكي كه  آنها را دچار توهم ساخته و ده‌ها كودك بينواي افغانستان، عراق ، لبنان و فلسطين را تروریست مي‌بينند و بر سر شان اتش مي‌ريزند. به خبر بعدي  كه هفته گذشته در خروجي سايت هاي خبري قرار گرفته توجه كنيد. البته كمي ويرايش شده است.

"ويكيليكس "، "جولين آسانگ " (Julian Assange) مسئول پايگاه اينترنتي ويكيليكس روز گذشته اعلام كرد كه در نظر دارد يك نوار ويدئويي محرمانه پنتاگون از حمله هوايي مرگبار نيروهاي آمريكايي به كودكان افغانستان منتشر كند.
اين نوار ويدئويي نشان مي‌دهد كه چگونه دهها كودك افغان در حمله هوايي نيروهاي آمريكايي كشته مي‌شوند.
بر اساس اين خبر، آسانگ از زماني‌كه گزارش‌ها نشان داد كه پنتاگون در نظر دارد وي را دستگير كند، مخفي شده است.
پنتاگون پيشتر يك تحليلگر نظامي آمريكا را كه يك نوار ويدئويي محرمانه از حمله نيروهاي آمريكايي به غيرنظاميان عراقي در اختيار ويكيليكس قرار داده بود، دستگير كرده است.
كشتار غيرنظاميان به يك مشكل اساسي در افغانستان مبدل شده است و صدها نفر از غيرنظاميان در سال 2010 در افغانستان كشته‌ شده‌اند كه ده ها نفرشان كودك اند. در ميان 150 غيرنظامي كه در ماه مه 2009 در حمله هوايي نيروهاي آمريكايي درولايت "فراه " كشته شدند،  95 كودك هم دربين شان بودند.