امروز رفته بودم اردوگاه سلیمان خانی برای دریافت نامه تردد. داخل اردوگاه در نوبت گرفتن فیش بانک بودم که توجهم را جوانی افغانی که حدودا ۱۷ یا ۱۸ سالش بود جلب کرد. او نشسته بود و برای هموطنان بیسوادش کمک می کرد و فیش بانکی شان را می نوشت. بلوز آستین کوتاه  و پطلون کوبای که از دوجای سر زانویش  شاریده گی داشت پوشیده بود. دو تا انگشر نقره بدون نگین هم دستش بود. در گردنش هم  از این موره های معمولی مکعب مانند  سیاه رنگ که بیشتر جوانانی که ادعای  امروزی بودن را دارند انداخته بود. ولی زیر بلوزش بود زیاد به چشم نمی آمد. آما آنچه بیشتر جلب توجه می کرد ساعد دست چپش بود. در ساعد دستش  جای چاکی هفت یا هشت تا زخم بود که خوب شده بود.  مشخص بود آنها را توسط چاقو و به عمد خط انداخته است( چاک کرده). حالا به چه دلیل خدا میداند. او هم آمده بود که نامه تردد بگیرد ولی پولش کم بود ( پول نامه تردد شهر به شهر تا پارسال نفر ۲۵۰۰ تومن بود ولی امسال شده نفر ۷۵۰۰ تومن. تورم دو صد درصدی) تا بهای نامه ترددش را به بانک بپردازد. اول فکر کردم که او پول میگیرد و  این فیش ها را پر می کند. اما رفتارش  منطقی بود و با طرز لباس پوشیدنش همخوانی نداشت.  از او پرسیدم  دوستی رفیقی آشنایی نیست که از او پول بگیری گفت نه. مجبورم برگردم  خانه و فردا پول گرفته بیایم. رفتارش خوشم آمد و گفتم صبر کن کارم که تمام شد از عابر بانک پول می گیرم برایت میدهم. وقتی با هم به سمت عابر بانک می رفتیم از او پرسیدم. که دستت را چه شده. با کمی خجالت گفت هیچ  یک دورانی من خر بودم. با خنده پرسیدم کی بود. گفت: سه - چار سال پیش. دیگر هیچ نگفت. من هم سکوت کردم در واقع او  با این جمله جواب تمام سوالم را یکجا داده بود. مبلغ ناچیزی  برایش دادم تا کارش را حل کند و دوباره به اردوگاه نیاید. در برگشت از بانک از او پرسیدم از کجایی؟ گفت: از قره باغ غزنی و نام  شیخ پر آوازه ای را از آن دیار گرفت و گفت از ایل و تبار ... هستم. پرسیدم که چرا از آنها که برای شان فیش پر می کردی پول نمی گرفتی نفر پنجصد تو من می گرفتی حالا کلی کاسب شده بودی و کارت هم راه افتاده بود. گفت نه این کار درست نبود من با آنها کمک کردم تا اگرمن  هم روزی نیاز به کمک پیدا کردم  کسی به من کمک کند. از او خدا حافظی کردم و آمدم سر کارم حالا که این نوشته را می نویسم به زمان خر بودن انسان فکر می کنم. به او که حتی نامش را نپرسیدم. راستی دوران خر بودن چطور دورانی است. شما زمان خر بودن را در چند سالگی می دانید.   به نظر شما این دوست جدیدی که امروز با او آشنا شدم از دوران خریت عبور کرده یا نه؟  شما چند نفر را می شناسید   که خودش هم فهمیده باشد از دوران خریت عبور کرده.   آیا این یک توفیق نیست  برای کسی که که دیگر خر نیست و انسان است.