گفت و گو
مطمئناً هر کودک افغانی زمانی بشنود که یک تیم مهاجر افغانستانی پنج گل به تیم صبای قم زده موجبات خوشحالی او را فراهم میآورد. به این واسطه میخواهیم شادی را به روح و روان کودکان افغانستان تزریق کنیم و از فضای خشونت و جنگ دور کنیم.
خبرگزاری فارس - گروه ادبیات انقلاب اسلامی؛ محمد سرور رجایی از فعالان فرهنگی زبان و ادبیات فارسی است. او در کابل به دنیا آمده است. رجایی، علاوه بر سرودن شعر، داستان و تحقیق را سرلوحه کارهای فرهنگیاش قرار داده است. روزی یکی از دوستان نشریه «باغ» را به من نشان داد و دیدم که نام «محمد سرور رجایی» که امروز مسئول خانه ادبیات افغانستان است در صفحه اولش آمده است. این جا بود که با یکی دیگر از هنرهای این شاعر افغانی آشنا شدیم.
تلاش محمد سرور در حوزه کودک و نوجوانان نیز تلاش تحسین برانگیز است. با او راجع به نشریه کودک و نوجوان «باغ» به گفتوگو نشستهایم. گفتوگوی ما با این شاعر و نویسنده کودک و نوجوان افغانی را بخوانید؛
- آقای رجایی! متولد چه سالی هستید؟
هزار و سیصد و چهل و هشت در کابل.
- پس در افغانستان به دنیا آمدید؟
بله
- یک دلدادگی خاصی در نوشتهها و اشعار شما به زبان و ادبیات افغانستان به چشم میخورد، این تفسیر بنده است یا نه واقعاً همین گفته در مورد شما صدق میکند؟
- هر کسی به ادبیات و فرهنگ بومی خود دلبستگی خاصی دارد، به خصوص ما افغانستانیهای مهاجر که در سرزمین ایران، دیر سالی است ساکن هستیم، علاقهمند هستیم که این اصالت بومی و فرهنگی خودمان را به فرزندانمان منتقل کنیم. اگر ما بیاییم متن نوشتاری و گویش خود را تغییر بدهیم، مطمئناً کودکان ما به زودی زود زبان اصلیشان را فراموش خواهند کرد. به همین خاطر من سعی میکنم در نوشتنهایم و صحبتهایم و دید و بازدیدهایم که با خانوادههای همشهری خودم دارم، همیشه با گویشها و لهجه افغانستانی خودم صحبت کنم.
* جای یک سری آثار مکتوب در بین کودکان و نوجوانان افغانستان که آنها را با فرهنگ و هویتشان آشنا سازد خالی بود
- پس به همین دلیل است که نشریه «باغ» را برای کودکان و نوجوانان افغانستان راهاندازی کردید؟
نشریه «باغ» از روزهایی که ما در افغانستان بودیم یعنی سالهای هفتاد - هفتاد و یک جرقهاش خورد. در آن زمان درگیر جنگهای داخلی کابل بودیم. در آن زمان نشریه کودک و نوجوان نبود و کودکیمان را بدون آثار مکتوب که ویژه نسل ما باشد سپری کردیم. وقتی که من به ایران آمدم، تنها کسی در بین فرهنگیان افغانستانی بودم که ارتباط خودم را با ادبیات کودک بیشتر کردم. شاید بیشترین شعرهایی که سرودم در رابطه با کودکان افغانستان باشد. در فضایی که کودکان افغانستانی در ایران در کنار دوستان ایرانیشان بزرگ میشدند و رشد کردند و واژههای بسیار اصیل این جا را یاد گرفتند و با فرهنگ نویی آشنا شدند، اینها داشتند کم کم با فرهنگ افغانستان فاصله میگرفتند! حتی زمانی که من به دخترم میگفتم: تو افغانی هستی انگار یک چیز بدی را به او میگفتم، ولی بعد متوجه شدم که جای یک سری آثار مکتوب در بین کودکان و نوجوانان افغانستان خالی است که اینها را با فرهنگ و هویتشان آشنا سازد.
پیش از «باغ» ما یک نشریه کودکی به نام «طراوت» داشتیم و متأسفانه این نشریه سال هشتاد و چهار از نشر باز ماند و من خودم به تنهایی خواستم که نشریهای بیاید و جای خالی «طراوت» را پر کند. بعد از مدتها فکر کردن و رایزنی با شماری از دوستان فرهنگی که به حوزه ادبیات کودک فکر میکردند مشورت کردم و کار شروع شد. شاید باورش برای شما سخت باشد ابتدا ما در چهار صفحه سیاه و سفید که کپی میگرفتیم، منتشر کردیم. بسیاری از دوستان ما به ما میخندیدند! ولی الحمدالله امروز خوشحال هستیم که نشریه «باغ» با تیراژ سه هزار نسخه در ماه در بین کودکان افغانستانی در شهرهای بزرگ ایران و افغانستان پخش میشود.
- رویه توزیع نشریه «باغ» چگونه است؟
ما در ایران در هر جایی که دوست و آشنایی داریم که مسئولیت توزیع را به عهده میگیرد و بیشتر هم این نشریه را در مدارس توزیع میکنیم که بیشترین شاگردانشان افغانستانی اند. در افغانستان هر دوستی که از ایران، عازم آنجاست، متوجه میشویم که از کدام شهر و ولایت هستند، به هر کدام یک بسته پنجاه نسخهای را با التماس تحویلش میدهیم که توزیع کند و اگر با هواپیما هم رفت چند بسته دیگر هم به او میدهیم تا به مزار شریف ببرد.
- واقعاً این گونه توزیع میکنید؟
بله، خوشبختانه نشریه «باغ» در کابل، مزار شریف، بامیان، گردیز در استان پکتیا (یک استانی است که از نظر زبانی پشتو زبان هستند، ولی در شهر گردیز جمعی از دوستان فارسی زبانمان حضور دارند) لطف خدا بوده است که بتوانیم نشریه باغ را در گردیز و قندهار هم بفرستیم. دوستانی که به افغانستان سفر میکنند هر کدام با توجه به توانشان تعداد پنجاه تا صد تا به ایشان تحویل میدهیم تا در شهرهای افغانستان توزیع کنند.
* سختی های چاپ و توزیع یک نشریه افغانی
- وقتی من نشریه «باغ» را ورق میزدم متوجه شدم که اسمها کاملاً افغانی هستند؛ مثلاً در یکی از شمارههای همین نشریه «سید موسی زکیزاده» که شعری راجع به کودک و نوجوان سروده است، رصد و شناسایی این اشخاص چگونه توسط شما صورت میپذیرد؟
من مدت زیادی است که در ایران کار فرهنگی میکنم، اینها از قبل برای ما رصد شدهاند. ما دوستان زیادی را میشناسیم و علاوه بر شناخت ایشان، توانمندیهایش را میشناسیم که مثلاً کدام دوستمان در شهر مقدس قلمش از فرد افغانی دیگری که مقیم آن جاست قلمش روانتر و زیباتر است. این ارتباطها و رفاقتهایی که بین ما هست کار ما را به یک کار متمایز تبدیل کرده است. شما باور کنید که نقاشیهایی را در این نشریه ارائه میدهیم، این نقاشیها به یک نقاش افغانی تعلق دارد یا طراحیهایی که ارائه شده است از یک ذهنیت بومی مردم خودمان شکل گرفته است و به همین خاطر است که دوستان همکار ما به دنبال مسایل اقتصادی و پول نیستند. حتی در بسیاری از موارد ما از جیب خودمان هزینه میکنیم تا نشریه به دست مخاطبش برسد که الحمدالله امروز این نکته عملی شده است.
* در «باغ» تلاش کردیم امید و نشاط را به کودک و نوجوان افغانی تلقین کنیم
- نکته دیگری که در نشریه «باغ» به چشم میخورد، توجه به فضاهای دیگری غیر از فضای فرهنگی و ادبی است. مثلاً فضای ورزشی افغانستان، برای نمونه صفحه پانزده نشریه باغ شماره بیست و دو (خرداد 92) آن جا در رابطه با تیم منتخب مهاجران افغانستانی ساکن و صبای قم صحبت شده است، این اطلاعات دقیق را چگونه دریافت میکنید؟
رسانههای افغانستان و حتی چند نشریه کودک و نوجوان که در افغانستان منتشر میشود، فضای بیشتر آنها «جنگ» است، یعنی فضای رسانههای ما در آن جا شاید بیش از هشتاد درصدشان از خشونت حرف میزنند، ما در «باغ» تلاش کردیم امید و نشاط را به اینها تلقین کنیم. تمام سعیمان بر این است که به این دوستان کودک و نوجوان بگوییم امید داشته باشید و شادیآفرین باشید؛ مثلاً همین خبری که شما خواندید؛ ما برای این باز خبرنگار فرستادیم، خبرنگار برای ما گزارش نوشته است و مطمئناً هر کودک افغانی زمانی بشنود که یک تیم مهاجم افغانستانی پنج گل به تیم صبای قم زده است موجبات خوشحالی او را فراهم میآورد.
به این واسطه میخواهیم شادی را به روح و روان کودکان افغانستان تزریق کنیم و از فضای خشونت و جنگ دور کنیم.
* مقاومتهای مردم ما بود که امروز کشورهای دیگر دارند کم کم از افغانستان پا پس میکشند
- ادبیات حاکم بر نشریه هم ادبیات افغانی است؛ مثلاً در یکی از شمارههای نشریه لغت «شنا» را نیاوردید و گفتهاید «آب بازی».
بله! کلمه «آب بازی» در افغانستان بیشتر از کلمه «شنا» کاربرد دارد. یک موضوعی که ما در باغ لحاظ کردیم ضمن این که ما روحیه طراوت و شادابی را برای کودکان یادآوری میکنیم روحیه جهاد را هم برای کودکان یادآوری میکنیم. حتماً در هر شماره یک خاطره جهادی و بسیار ظریف و ناب از مبارزات مردم افغانستان در جنگ با روسها بازنویسی میکنیم که کودکان افغانستانی علیرغم روحیه نشاط و شادابیشان متوجه این موضوع بشوند که مردم افغانستان، ابرقدرتی به نام روس را شکست دادند. اگر امروز ما شاهد سری مشکلات هستیم آنها زودگذر است و مطمئناً همان مقاومتهای مردم ما بود که امروز کشورهای دیگر دارند کم کم از افغانستان پا پس میکشند.
- اگر نکتهای باقی مانده است بفرمایید.
از شما تشکر میکنم که لطف کردید در باغ کوچک کودکان افغانستان وارد شدید و دقت کردید من از این جا به کودکان افغانستان و خصوصاً کودکان جمهوری اسلامی ایران که هم زبان کودکان ما هستند سلام میدهم. زبان ما هم همان زبان فارسی در زبان فارسی هم همان زبان دری است، هیچ تفاوتی جز در گویشها و لهجهها با هم ندارند که این گویشها و لهجهها حتی در بین شهرهای ایران هم هست مثل مشهد و نیشابور، میخواستم این را بگویم که کودکان عزیز افغانستان! افغانستان استحقاق این را دارد که سرزمین گل و باران و تبسم باشد نه سرزمین انفجار و ترور و وحشت! مطمئناً کودکان امروز افغانستان با حفظ روحیه شادابی و حفظ هویتشان آیندهسازان افغانستان عزیز در کنار ایران آباد و سربلند هستند.
كلكيني براي همه كودكان افغانستان